علل و عوامل عزت (قسمت آخر)
انصاف
پاس داشتن عدل و داد و رعایت حق مردمان و با آنان به راستى رفتار کردن ،(31) از جمله امورى است که عزت آدمى را پایدار مى کند و افزون مى سازد. از امام محمد باقر علیه السلام روایت شده است که گفت : امیر مومنان علیه السلام در ضمن سختى فرمود:
الا انه من ینصف الناس من نفسه لم یزده الله الا عزا (32)
بدانید هر که از خود به مردم انصاف دهد، خداوند جز عزتش نیفزاید.
قیام به حق و گرفتن حق
مادام که انسان براى حق برخیزد و در برپایى حق بکوشد در عزت خداست و خداوند از هر که اقامه حق و داد کند خوارى ببرد و لباس ارجمندى و بزرگى بر تنش کند. از امام عسکرى علیه السلام چنین نقل شده است :
ما ترک الحق عزیز الا ذل ، و لا اخذ به ذلیل الا عز (33)
هیچ عزیزى حق واننهاد مگر آنکه خوار شد، و هیچ خوارى اقامه حق نکرد مگر آنکه عزیز شد.
در گذشتن در عین قدرت و بخشش و پیوند
بزرگوارى و گذشت و بخشش از جمله امورى است که عزت آفرین است و هر چه این کلمات در انسان افزون شود بر عزتش افزون مى شود. پیامبر بزرگوار و ارجمند اسلام فرموده است :
علیکم بالعفو، فان العفو لا یزید العبد الا عزا، فتعافوا یعزکم الله (34)
بر شما باد به گذشت که گذشت کردن جز بر عزت بنده نمى افزاید، پس از یکدیگر در گذرید تا خدا شما را عزیز کند.
همچنین شیخ طوسى (ره ) به اسناد خود روایت کرده است که آن حضرت فرمود:
من عفا عن مظلمه ابدله الله بها عزا فى الدنیا و الاخره (35)
آن که از ستمى گذشت کند، خداوند در عوض آن به او عزت دنیا و آخرت بخشد.
جابر از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
ثلاث لایزید الله بهن المرء المسلم الاعزا: الصفح عمن ظلمه ، و اعطاء من حرمه ، و الصله لمن قطعه (36)
سه چیز است که خداوند به وسیله آنها جز عزت انسان مسلمان را نیفزیاد: گذشت از کسى که به او ستم روا داشته ، و بخشیدن آن که او را محروم ساخته ، و پیوند با آن که از او بریده است .
فرو خوردن خشم
آن که بر وجود خود قاهر است و خشم خود را فرو مى خورد به عزت الهى نایل مى شود. از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:
ما من عبد کظم غیظا الا زاده الله عزوجل عزا فى الدنیا و الاخره : و قد قال الله عزوجل : (و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین ) و اثابه الله مکان غیظه ذلک (37)
هیچ بنده اى خشمى را فرو نخورد، مگر آنکه خداى عزوجل عزت او را در دنیا و آخرت بیفزاید؛ و همانا خداى عزوجل فرموده است : و آنان که فروخوردگان خشم و در گذرندگان از مردمند، و خدا نیکوکاران را دوست دارد. و خدا به جاى فرو خوردن خشمش او را چنین پاداش مى دهد.
صبر و استقامت
صبر و استقامت از مهمترین علل به وجود آورنده و پایدارنده عزت است . صبر در برابر گناه ، صبر در طاعت خدا، صبر در مصیبتها و صبر در برابر مال و مقام و خود را حفظ کردن آدمى را محکم و استوار مى کند.
صد هزاران کیمیا حق آفرید
کیمیایى همچو صبر آدم ندید (38)
امام صادق علیه السلام فرموده است :
من صبر على مصیبه زاده الله عزوجل عزا على عزه (39)
هر که به مصیبتى شکیبایى ورزد، خداى عزوجل عزت بر عزتش بیفزاید.
شجاعت
شجاعت از کمالاتى است که آدمى را استوار مى سازد و عزتش را نگه مى دارد چنانکه در سخنان على علیه السلام وارد شده است :
الشجاعه احد العزین (40)
شجاعت یکى از دو عزت است .
شجاعت چنان عزت آفرین است که خود برابر با تمام عزتهاى دیگر است ؛(41) و نمى گذارد آدمى تن به خوارى و پستى دهد که على علیه السلام فرموده است :
الشجاعه عز حاضر (42)
شجاعت عزتى است مهیا و آماده .
قناعت
قناعت و گسستن خود از فزون طلبى ، آدمى را عزت مى بخشد زیرا زیاده خواهى و هوس بى حاصل است که آدمى را در دامن حسرت و خوارى فرو مى برد و چون ریشه این درخت زده شود، سربلندى و عزت به بار آید. در سخنان نورانى امیرمومنان علیه السلام وارد شده است .
القناعه تودى الى العز (43)
قناعت به سوى عزت مى کشاند.
ثمره القناعه العز (44)
میوه قناعت عزت است .
اقنع تعز (45)
قناعت کن ، عزیز باش .
القناعه عز (46)
قناعت عزت است .
خردمند هرگز از قناعت دست نمى کشد و تن به خوارى نمى سپارد.
عزت ز قناعت است و خوارى طمع
با عزت خود بساز و خوارى مطلب (47)
برائت از بدى و شر
انسان به میزانى که از بدى و شر پاک مى شود و از آن دورى و بیزارى مى جوید به بزرگى و ارجمندى مى رسد؛ وارهیدن از آن ، پیوستن به این را مى آورد.
امام صادق علیه السلام فرمود:
من برى من الشر نال العز (48)
هر که از شر و بدى برائت جوید به عزت دست یابد.
علم و حلم
لاشرف کالعلم و لا عز کالحلم ... (49)
هیچ شرف چون دانایى و هیچ عزت چون بردبار بودن نیست ...
صبر و تحمل
امیرالمؤ منین علیه السلام نتیجه صبر و تحمل امتهاى گذشته را چنین بیان مى فرماید:
... تا خدا دید چگونه در راه دوستى او بر آزار شکیبایند، و چسان از بیم او ناخوشایند را تحمل مى نمایند، از تنگناهاى بلا گشایشى برایشان پدید آورد. و از پس خوارى ، ارجمند شان فرمود و آرامش را جایگزین بیم کرد. پس پادشاهان حکمران شدند و پیشوایان با فر و شان و کرامت خدا درباره شان تا بدانجا رسید که دیده آرزو نهایت آن را ندید... (50)
حسن خلق
امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود:
علیکم بمکارم الاخلاق فانها رفعه و ایاکم و الاخلاق الدنیه فانها تضع الشریف و تهدم المجد (51)
بر شما باد به اخلاق نیکو چرا که موجب رفعت و بلندى است و بپرهیزید از اخلاق پست . زیرا شخصى بزرگ را پست مى کند و مجد و عزت را نابود مى سازد.
تواضع
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
التواضع لایزید العبد الا رفعه فتواضعوا یرفعکم الله (52)
فروتنى جز بر رفعت و بلندى مقام بنده نمى افزاید پس تواضع پیشه کنید تا خداوند مقام شما را بالا برد.
اطاعت از رهبران عادل
و طاعه ولاه العدل تمام العز (53)
و فرمانبردارى از والیان عادل نهایت عزت است .
صدق
امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود:
الصدق عز (54)
راستى عزت است .
الصادق على شفا منجاه و کرامه ... (55)
راستگو بر کنگره هاى رستگارى و بزرگوارى است ...
×××××××
31- لسان العرب ، ج 14، ص 166.
32- الکافى ، ج 2، ص 144.
33- تحف العقول ، ص 368.
34- الکافى ، ج 2، ص 108.
35- امالى الطوسى ، ج 11، ص 185-186.
36- الکافى ، ج 2، ص 109.
37- الکافى ، ج 2، ص 110.
38- مثنوى معنوى ، دفتر سوم ، ج 2، ص 106
39- بحار الانوار، ج 82، ص 128.
40- غررالحکم ، ج 1، ص 82.
41- شرح غررالحکم ، ج 2، ص 23.
42- غررالحکم ، ج 1، ص 291.
43- شرح غررالحکم ، ج 1، ص 291.
44- همان ، ج 3، ص 333.
45- تحف العقول ، ص 233.
46- شرح غررالحکم ، ج 1، ص 25.
47- دیوان رباعیات اوحد الدین کرمانى ، ص 166.
48- تحف العقول ، ص 233.
49- نهج البلاغه ، ترجمه شهیدى ، حکمت 113.
50- همان ، خطبه 192.
51- میزان الحکمه ، ج 3، ص 164.
52- همان ، ج 8، ص 282.
53- تحف العقول ، ص 287، ج موسسه الاعملى بیروت .
54- میزان الحکمه ، ج 5، ص 285.
55- نهج البلاغه ، ترجمه شهیدى ، خطبه 86.